دیده ی خونین
سه شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۳۰ ب.ظ
ازفراقش دیده ام خونین و دل هم صد بتر
آه و اشکی ناله یا فریاد باشد بی ثمر
مانده ام من منتظر در راه بی بر گشت او
تا که باز آید زاو امروز فردائی خبر
دارم این خواهش که پیش ازمرگ خویش ای دوستان
بینمش او را به خوابم گرچه باشد یک نظر
چون که او رفت از برم ،شد گریه کار هر شبم
چشم من گریان و دل نالان ز دستش تا سحر
خسته ام از بی کسی،وا مانده ام از هر کسی
گشته ام ((منصور)) عاشق نازنین من سر به سر
۹۴/۰۳/۱۹