دست تقدیر
يكشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۱۰ ق.ظ
قسمتم بود که بی عشق تو ، تنها میرم
من نه از دست تو کز دست دلم دلگیرم
دل چو در سلسله ی زلف سیاهت افتاد
کرد پابند و گرفتار همان زنجیرم
دست تقدیر چنان پای دلم را بشکست
کز می عشق تو جامی نتوانم گیرم
بی رخت در نظرم جمله ی عالم هیچ است
چون نباشی به برم ز عالم و آدم سیرم
روی من گر چه جوان است به ظاهر اما
گر ببینی دل من از همه پیران پیرم
سایه ای بر سر ((منصور)) فکن از لطفت
تا دگر باره نشاط و شعف از سر گیرم
۹۴/۰۳/۲۴