تاوان عشق
دوشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۳۴ ق.ظ
یادم آید روزگاری حرف بگسستن نبود
سرنوشتم در میان گریه بنشستن نبود
بر دل آیینه وارم نقش عشقت چون فتاد
حق دل ای نازنین اینگونه بشکستن نبود
دل که در مرصاد عشقت همچو مرغی شد اسیر
هرگزش اندیشه آزادی و رستن نبود
آخر هر عشق گر اینگونه پر درد است و تلخ
کاش کز روز ازل این عشق و دل بستن نبود
این دل بیچاره ام جز عاشقی جرمی نداشت
لیک تاوان خطایش از تو بگسستن نبود
گر غم عشق تو را ((منصور)) در سینه نداشت
این همه شعر و غزل شایسته ی هستن نبود
۹۴/۰۳/۲۵