خون جگر
سه شنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۱ ق.ظ
شبی از روی احسانت به سوی من نظر کردی
به زیبایی رخسارت خجل شمس و قمر کردی
دلی عاشق سپردم من به دستت حیف صدها حیف
که بشکستی دل و قلبم همه زیر و زبر کردی
تو گفتی عاشقی اما ز عاشق ها جدا بودی
دلم عاشق نمودی و پر از خون جگر کردی
گمان کردم که تا هستم تو هم همواره می مانی
ولی رفتی ز پیش من چه آسان تو سفر کردی
دل ((منصور))با عشقت بگشت آرام و ساکن شد
به هجرانت دل عاشق خراب و دربدر کردی
۹۴/۰۳/۲۶