چه تنهایم
سه شنبه, ۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۱۰ ق.ظ
چه تنهایم اگر میرم نگرید کس بر این حالم
سرم بر سینه غمها که غم گیرد پر و بالم
نمی دانم ز دست دل بنالم یا ز دلدارم
ولی دانسته ام این را بداقبالم بد اقبالم
تو رفتی و شب و روزم شده تلخ و ملال آور
که بی عشقت نمودم گم همه روز و مه و سالم
همیشه از تو می گویم ولی شعرم نمی خوانی
دوباره از تو می گویم اسیر دور ابطالم
تو حالم را به یک نقطه به بالای لب قندت
دگرگون کردی و زان دم گرفتار همان خالم
تفال می زدم دیشب به شعر حضرت حافظ
که دیدم نام او آمد که او افتاده در فالم
((دریغ آن سایه همت که بر نا اهل افکندی))
نمودی همچو زلف خود سیاه و تیره احوالم
نگاهت را بکن هدیه به منصور و دل زارش
که پیش از مرگ خود گوید رسیدم من به آمالم
۹۴/۰۴/۰۲