نشانی
پنجشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۴۵ ق.ظ
منم سایه تو خورشیدی که بی تو هیچ و تنهایم
مثال ماهی تشنه که دور از آب دریایم
به دل این آرزو دارم که بینم روی چون ماهت
به بیداری نشد ممکن ، ببینم شب به رویایم
گلی بودی به قلب من که توفان فراق آمد
تو را برد و از آن لحظه چونان صحرای سینایم
همه دنیای من بودی که بعد از رفتنت گشته
سیاه و تیره چون چشمت تمام عمر و دنیایم
ز دیروز و ز امروزم ندیدم حاصلی اما
هنوز امیدها دارم به خوشبختی فردایم
اگر روزی دل سنگت هوای دیدنم را کرد
نشانی ام همان است و همین جایم همین جایم
به عشقی دل سپردم من که هستی مرا دزدید
دگر چیزی نماند از من شکسته تر ز مینایم
ز اندوه دل ((منصور))اگر پرسی چنین گوید
تو کاری با دلم کردی که دیگر زار و رسوایم
۹۴/۰۳/۲۸